midnight

هشدار: ازتون خواهش میکنم اگر مشکل قلبی دارید یا جرئت کافی ندارید حتما این وبلاگ رو ترک کنید و از دیدن حتی تصویر مطالب خودداری کنید! 💀💀💀💀💀💀

 

✖️ تونل وحشت یکی از تفریحات مورد علاقه ی منه.
همین دیروز اونجا بودم.
وقتی از قطار پیاده می شدم به مسئول اونجا گفتم:
-هی ، اون دختر بچه ی سفید پوش ، که با بدن بی سر، مارو تعقیب می کرد واقعا ایده ی جالبی بود!
اما اون با تعجب منو برانداز کرد و گفت:
-کدوم دختر بچه ؟ چنین چیزی توی تونل وحشت نبود!

میدونم
اون میخواد منو بترسونه?

 

گوگل ترنسلیت یکی از کاربردی ترین ابزار هایی است که تقریبا هرکسی که با متون زبان های بین المللی سروکار داشته باشد روزی به ان نیازمند خواهد بود. اما گوگل ترنسلیت چیزی که نشان میدهد نیست. 

🕷| اگر شما به زبان سومالی این جمله 
‌«how do i sell my soul to satan»
را تایپ کنید و زبان مترجم را به انگلیسی قرار بدهید و میان کلمات این جمله به این صورت فاصله قرار بدهید:
«ho wd oi se ll my soul to sa ta n»
گوگل ترنسلیت جواب میدهد:
«d you wana do so?»
شما در واقع از گوگل ترنسلیت پرسیدید که چطور روحم را به شیطان بفروشم و گوگل جواب میدهد ایا واقعا میخواهی اینکار را بکنی؟
 

 

☠️‍: وقتی نوشیدنی مانستر وارد بازار شد،توجه عده ای را به خودش جلب کرد،محبوبیت این نوشیدنی برای مزه ی متفاوت اسکری ورلد و همینطور لوگوی جالب آن بوده،که حرف "M" یعنی اول کلمه "Monster" به صورت جای پنجه ی یک هیولا است.

☠️: یک سال بعد از وارد بازار شدن مانستر پسر بچه ی ۱۸ ساله ای گفت : کلمه ی مانستر خیلی شبیه به عدد ۶۶۶ (عدد شیطان) درج شده،
اما سازندگان مانستر اسکری ورلدگفتند که همچین چیزی نیست و کاره شیطان پرستانه ای انجام نداده ایم و حتی اگر دقت کنید توی حرف O یک صلیب هم هک شده است !
پسر بچه ی ۱۸ ساله بعد از این حرفش به کلی ناپدید شد و دیگر کسی از او خبری نداشت !

 

اقدام عجیب یک هنرمند مجسمه ساز!
او سوسکی را که به خانه‌اش آمده بود اعدام کرد! و تصاویر انرا در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشت، او به جرم شکنجه حیوانات تحت پیگرد قانونی قرار گرفت.

 

‌‌7 شخصیت انیمیشن باب اسفنجی براساس 7 گناه اصلی انجیل طراحی شده اند:

باب اسفنجی: هوس
اختاپوس: خشم
خرچنگ: طمع
حلزون: شکم پرستی
پلانگتون: حسادت
پاتریک: تنبلی
سنجاب: تکبر

 

 

🌙| من یه مشکل خیلی بزرگ تو زندگیم دارم اونم اینه که تازگی میفهمم دارم خواب میبینم یا بیدارم.هرموقع خوابم، توی خواب میتونم هرکاری بکنم.
میتونم پرواز کنم و میتونم حتی یه نفرو بکشم توش.
بیدار که میشم همش تو فکر انجام دادنشم، تنها زمانی میفهمم خواب نیستم که و بیدارم اونم اینکه خودمو از یجایی تو خواب پرت کنم پایین. وقتی پرت میکنم یهو از خواب بیدار میشم، و الان که اینارو دارم میگم نمیدونم خوابم یا بیدار ولی اگه بیدار شدم بهتون میگم که بیدار شدم.
الانم توی اشپزخونه هستم دارم کاهو خورد میکنم که متوجه میشم انگشتمو قطع کردم، به دستم نگاه میکنم خون همه جارو  پر کرده اما یه جوریم! انگشتم قطع شده ولی حس خاصی ندارم فقط گرممه، برای اینکه تست کنم خوابم یا بیدار یه بار دیگه چاقو رو روی رگم کشیدم.
خون اومد خیلی زیاد ولی حسی ندارم باز، داغم فقط.
تنها یه راهی مونده بفهمم خوابم یا بیدار، اینکه بپرم پایین از یه جایی. مطمئنم بیدار میشم بعدش.
بالای پشت بوم هستم، آماده پریدن با بدنی خونی و حالت عجیب، وقت بیدار شدنمه و میپرم پایین.

این داستانى که میخوام بگم براى یکى از اقوام هس که زبون خودش میگم:من وقتى جوون بودم حدودا بیست و خورده اى تو یه ده اطراف زابل زندگى میکردیم پدرم کشاورز بود وچون پیرشده بود همه خواهر برادرام ازدواج کرده بودن و غیراز من کسى نبود که عصاى پدرم باشه براهمین کشاورزى رو من عهده داربودم زمینمون ١٥کیلومتر از ده فاصله داشت توى زمین یه کلبه محقرساخته بودیم ک شبایى ک مجبور بودم تو زمینمون باشم تو اون کلبه میخوابیدم ..یادمه دفعات اول که میخوابیدم اونجا فقط سر و صداهایى مث ضربه به در و دیوار کلبه یا سر و صداى حرف حرف زدن تو زمین اولش جدى نمیگرفتم تا یه شب که کارامو کردم و جامو پهن کردم تا بخوابم تو کلبه وقتى دراز کشیدم توجام فانوس رو خاموش کردم و چراغ علاءدین بخاطر سرماى شب روشن بود ک شعله ش سو سو میزد و یکم روشن میکرد اتاقو همینجور تو جام بودم و با فکر اینکه بتونم با خورشید اسم دخترهمسایه که دوسش داشتم ازدواج کنم و از شر دخترعمه م ک پدرم میخواست اونو به عقدمن دربیاره راحتشم کم کم چشام گرم شد و خوابم میبرد ک حس کردم پاهام حالت غشى و بى حسى شد جورى که انگار اب یخ ریخته باشى روش سرد شده بود و سنگین..گذاشتم ب پاى خستگیم و بیخیال بازگرم خواب میشدم که دیدم در کلبه رو میزنن اونم ساعت ١شب!!!!

 

دختر کوچولو گریه میکرد و عکس نمیگرفت  چون میگفت :
"پسر کوچولو اون رو ترسونده "

-پیداش کردی؟