midnight

هشدار: ازتون خواهش میکنم اگر مشکل قلبی دارید یا جرئت کافی ندارید حتما این وبلاگ رو ترک کنید و از دیدن حتی تصویر مطالب خودداری کنید! 💀💀💀💀💀💀

مدتی میشه که مسئول پخش پیتزا برای یک پیتزا فروشی محلی شدم. شاید یک هفته باشه، تو این یک هفته رئیسم اونقدر منو ترسونده از اینکه هیچوقت نباید پیتزاهارو برگردونم و باید هرطور شده سفارشو به مشتری برسونم. این شده برام کابوس و از اونجایی که به این کار نیاز دارم حتی مجبورم تا شب بمونم و پیتزا برسونم! امشب یک ادرس دیگه دارم. سوار موتور شدم و پیتزاهارو گذاشتم پشت موتور و به سمت ادرس رفتم. دیگه تقریبا داشتم از شهر دور میشدم اما مهم نبود تا اینکه به ادرس رسیدم.

🕸 ادرس یه خونه ی قدیمی بود. چوبی و وسط یک محوطه ی خالی و خاکی.. به اطرافم نگاه کردم، کسی نبود. حتی نور خونه هم روشن نبود. کاملا تاریک! از موتور پیاده شدم پیتزاهارو برداشتم و رفتم سمت خونه و زنگ در رو زدم. کسی جواب نداد. تعجب کردم تلفنم رو دراوردم به رئیس زنگ زدم. گفتم کسی تو این خونه نیست. ادرس رو درست دادی؟ گفت اره همونجاست و قطع کردم. باز رفتم جلو و در زدم ولی محکم تر. از تو صدای قدم زدم و خش خش شنیدم. اماده شدم یکی بیاد در و باز کنه ولی باز کسی نیومد.

➰ کمی رومو برگردوندم به سمت راست تا ببینم اون ور چه خبره که دیدم یه صورت سیاه ولی با دو چشم سفید و بزرگ داره از گوشه ی پنجره از لای پرده منو نگاه میکنه. به وضوح متوجه این صورت بودم! کمی نگاهش کردم و از ترس رومو برگردوندم. ولی متوجه بودم که داره هنوز منو نگاه میکنه. اروم پیتزاهارو تو دستم فشار دادم و سوار موتور شدم ولی تا امدم گاز بدم و برم موتور روشن نمیشد.. اونقدر استرس و ترس تو وجودم بود که نمیتونستم درست فکر کنم. پیتزاهارو انداختو تو مسیر دویدم. موتورو و پیتزاهارو همونجا گذاشتم و فقط فرار کردم. کمی که از خونه دور شدم به خودم گفتم پس موتور چی! تمام دارایی منه. اما هرچی فکر کردم دیدم نمیتونم برگردم. حتی نمیتونستم برگردم و به عقب نگاه کنم ولی یه نفس عمیق کشیدم و وسط جاده ایستادم.

🕸 برگشتم عقب، دیدم یه نفر وسط جاده ایستاده. صورت سیاه و چشمای سفید و بزرگ که دارن بهم نگاه میکنن. از ترس سرعتمو بیشتر کردم و دیگه به جاده رسیدم و سریع یه ماشین گرفتم به سمت پاسگاه پلیس تا با مامور برگردم و موتور و بردارم. چند مامور با ماشین پلیس بامن همراه شدن و من تونستم برگردم و موتور روبردارم. پلیس همونجا موند تا بررسی کنه خونرو. من دیگه نموندم ببینم چی شده. اما از اون شب به بعد همیشه حس میکنم وقتی تو اتاقم خوابم یه نفر از لای در داره منو نگاه میکنه!

  • night wolf

نظرات  (۲۸)

تازه شروع کردم به خوندن...

خوب کاری کردی 

پشمام حاجییی

ممنون
  • ستاره بنفش
  • خیلی از وبلاگتون خوشم میاد.

    ممنون ستاره بنفش .

    بیش از هزارتا کانال تو روبیکا سراغ دارم از این وبلاگ اصکی میرن منم شروع مردم اصکی رفتن😹😹

    این وبلاگ هم بعضی مطالبشو از جاهای دیگه اسکی رفته
    چیکار داری میگی ایمیل بزنم؟

    چرا اینقد ترسناکی

     

    من یا اینجا؟

    من در بهت دفیس وب ماندم😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐🙄😆😆😆😆❤😶❤

    دفیس؟

    تو اره دفیس دیه وقتی سریع هرکت بدی اصلا انگارمتنی جود نداره حالت دفیس دارهپ

     

    .

    الان داری با لبتاب باهام چت میکنی یا گوشی

     

    الان لپتاپ گاهی گوشی 

    l

    مث من الان لبتابه 

    مارک لبتابت چیه😊😊😐😅

    ایسوس 

    مارک تبلت منه

    خوش به حالت تبلت داری .

    یه چیزی

    کد عنکبوته خرابه یا چون نت من صعیفه هنگ میکنه؟

    واسه من که خوبه

    سلام خوبی 

    من با گوشی هر کاری میکنم سایت کریزی فرندز رو پیدا نمیکنم 

    پست جدید میخوام؟؟؟؟!!🤒

     کنکور رو هم 🤮🤮سر جلسه حساسسیتم اوت کرد

     

    کریزی فرندز مُرد
    آخ اشکال نداره سال بعد میترکونی

    نهههههههه 

    اخه چرا ؟؟؟

    من آهنگهاش  نظراتش  بازی اش   مطالب وبلاگ  رو دوست داشتم 

    ای خدااااااااااا  

    ناراحت شدم 

    یعنی اون همه بازی خوبا پرید 

    من گذاشته بودم بعد کنکور دان کنم 😭😱😭😱😭😭🤒🤒🤕🤕

    حالا بازی هاش به درک   اون داستان ترسناک هارو من هرشب‌یدونه میخوندم

     

    اشکال نداره

    وبلاک  خودت برنامه نویسی و کد گزاری کردی

    .

     

    چرااااااااااااااااااا کریزی فرندز بسته شددددددددددددددددددددددددددد

    نههههههههههههههههه

    .

    !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کل وبلاگ حوندم برو یه پستی چیزی بزار

     

    .

    یک عدد سوال اگر من بهت گیر بدم تو منو از وبلاگ میدازی بیرون

     

    . نه عزیزم

    نیشخند نزن من گریم گرفت=(

    حنا الان درسته میتونی ببینی 
    گریه واسه چیه
    ..

    شبیه همین داستان برای برادرم که پیک موتور بود تو شمال افتاد 

    اوه اوه خیلی خوفناکه .

    خیلی بده اگه این اتفاقات تو زندگیت بیفته

    وای خیلی خوبههههه راستی میگم علامت تک چشم علامت شیطانه ها

    یه علامته چیز مهمی نیست
    خاصیتی نداره نماد دوتا چیزه بعضیا میگن چشم شیطلن که انسان هارو زیرنظر داره
    بعضیا هم میگن نماد چشم چپ انسان به معنی چشمی که دنیا رو میبینه و از معنویات غافل
    شما وقتی میبینی یاد این دوتا بیفت و مراقب باش وگرنه یه عکس چشم که چیز خاصی نیست

    خخخخخخ من عزیز همه ی این داستانا رو خودندم من بیدی نیستم که با این بادا بلرزم عزیز یک چیز ترسناک تر بفرت

    . وقتی تنهایی و شبه بخون

    حاجی من یک بار خواب بودم بعدش چشمم به در اتاقم بود .... به قران اس میم ..خواهرم بالباس سفید خوابیده بود بعدش ما یک بادکنکی داشتیم که توش چراغبود.....بعدش انگار خواهرم رو دیدم که اومد جلوی اتاق بعد یکیاز از ان بادکنک ها هم دستش بود باد کنک را همنجا انداخت بعد رفت تواتاقش بعد بادکنک همنجا بود وهی نور میداد ...من خوابم برد  اما وقتی صبح از خواب پاشدم از خواهرم پرسیدم دیشب چی شده بود؟؟ گفت :من خواب بودم بابا...فکر کنم خیالاتی شدم      درسته؟؟؟؟؟

    امیدوارم خیالاتی شده باشی .

    سلام باحال بود میگم اون عنکبوته که آویزونه خیلی باحاله

     

    .

    جالب بود و راستی من چون نمیدونستم اون امشب میبینمت کجا میاد مثل اسکلا یکی از مطالبات رو کپی پیست کردم و وقتی اونو خوندم برگام ریخت راستی اون کلمه ی قرمزی که بالای ولاگ میره و میاد چیه؟  اون چشمم خیلی جالبه و عنکبوته

    درباره دارک وب هم چندتا چیز بزار

    خیلی پشم ریزون بود دمت گرم حجی ولی واس من قدیمیه

    امشب میبینمت !

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی