داستان عروسک انابل😱: در سال ۱۹۷۰ زنی از یک فروشگاه، عروسکی پارچهای با مدل قدیمی خرید تا به عنوان کادوی روز تولد، به دخترش که دانشجوی کالج بود هدیه کند. دختر این عروسک را بسیار دوست داشته و آن را در آپارتمانی که با دوستانش در آن ساکن بود، نگهداری میکرد. اما به زودی اوضاع تغییر کرد.
دختر جوان و هم اتاقیش متوجه شدند که حوادث عجیبی رخ میدهد که در روی دادن تمامی آنها، ردّ پای این عروسک هم مشاهده میشود. عروسک ناگهان گم شده و سر از اتاق دیگر در میآورد، درحالی که حتی کسی آن را لمس نکرده بود. به علاوه گهگاه تکههای کوچکی از کاغذ پیدا میکردند که گویی کودکی روی آنها نقاشی کشیده بود، کاغذهایی که متعلق به دخترها نبود. آنها حتی یک روز عروسک را در حالی یافتند که روی پاهای پارچهای خود ایستاده بود، امری که به نظر امکانپذیر نمیرسید. اینجا بود که دخترها دیگر حقیقتاً وحشت زده شده و با یک مدیوم تماس گرفتند.
مدیوم به آنها گفت که شاید این عروسک توسط روح دختری که به تازگی در آپارتمان آنها فوت کرده، تسخیر شده باشد. در حین کار این مدیوم دریافت که آنابل این دختران را دوست داشته و میخواهد همیشه با آنها باقی بماند. دختران سرانجام این خواستهی آنابل را پذیرفتند. اما اوضاع کم کم تغییر کرده و رو به وخامت گذاشت، به ویژه که یک شب یکی از دوستان آنها توسط عروسک مورد حمله قرار گرفته و زخمی شد، به طوری که خراشهای متعددی روی قفسهی سینه او مشاهده میشد. اینجا بود که دیگر کاسهی صبر دخترها لبریز شده و با دو محقق عالم ارواح، "اِد و لورن وارن" (Ed & Lorraine Warren)، تماس گرفتند.
این زوج با تحقیقات خود دریافتند که این عروسک هیچگاه توسط روح یک کودک خردسال تسخیر نشده است، بلکه برعکس، توسط یک روح شیطانی اشغال شده که با گفتن دروغ در مورد هویت خود، سعی در نزدیکی هر چه بیشتر به دخترها را داشته است. آنها نتیجه گرفتند که او در نهایت میخواسته یک یا هر دو دختر را تسخیر کند. دختران وحشتزده، آنابل را به وارنها دادند تا آن را در یک قفسهی شیشهای در موزهی شخصی خود در "کانکتیکات" نگهداری کنند. محفظه شیشهای که روی آن نوشته شده: "اخطار، آن را باز نکنید
- ۹۶/۰۶/۲۷
- ۳۵ نظر
- ۹۶/۰۶/۲۷