midnight

هشدار: ازتون خواهش میکنم اگر مشکل قلبی دارید یا جرئت کافی ندارید حتما این وبلاگ رو ترک کنید و از دیدن حتی تصویر مطالب خودداری کنید! 💀💀💀💀💀💀

 

✖️ تونل وحشت یکی از تفریحات مورد علاقه ی منه.
همین دیروز اونجا بودم.
وقتی از قطار پیاده می شدم به مسئول اونجا گفتم:
-هی ، اون دختر بچه ی سفید پوش ، که با بدن بی سر، مارو تعقیب می کرد واقعا ایده ی جالبی بود!
اما اون با تعجب منو برانداز کرد و گفت:
-کدوم دختر بچه ؟ چنین چیزی توی تونل وحشت نبود!

میدونم
اون میخواد منو بترسونه?

 

 

 

✖️ نوبت من بود که قایم بشم، سریع دویدم و توی ماشین لباس شویی قایم شدم، جایی که ادمای زیادی جا نمی‌شن و کسی اونجارو نگاه نمی‌کنه.
صدای قدم هایی که به سمت من می‌اومدن رو میتونستم بشنوم، پاها خم شدن و صورت یک مرد از پشت در پلاستیکی دیده می‌شد.
دستش رو به سمت بالا حرکت داد و ماشین روشن شد...

 

 

 


✖️ می‌خوام یک داستانی رو براتون تعریف کنم.

داستان من با شیلا شروع میشه، همیشه یادش می‌رفت عینکشو بزنه، چقدر بد شد که نتونست منو ببینه...

بعد از اون مارک بود، خیلی موهای بلند خوشگلی داشت، حیف که موهاش جلوی دیدش رو گرفت...

بعد تریسی بود، هیچوقت زیر تختش رو چک نمی‌کرد..بیچاره تریسی...

و تو...خب تو کار اشتباهی نکردی، فقط انقدر رو این داستان متمرکز بودی که نفهمیدی من درست پشت سرت بودم...

 

 

 

 

✖️ از ارواح نترسین..
فقط دنبالشون بگردین، سمت چپ، سمت راست، زیر تخت، پشت لباس‌های تو کمد..
ولی هیچوقت به بالا نگاه نکنین...اون از دیده شدن متنفره...

 

 

 

 

✖️ اونا یک جعبه کبریت توی جیبم گذاشتن.
«بیا، اون پایین قراره خیلی تاریک بشه» خنده ی سادیستیکی باهم کردن و توی جعبه چوبی هلم دادن.

" تابوتم رو داخل زمین پرت کردن، صدای ریخته شدن خاک روی تابوت رو می‌شنیدم، خنده های ریزی می‌کردن و داخل تابوت کاملا سیاه بود، هیچ باریکه ای از نور پیدا نبود...
" دستم رو به سمت جعبه کبریت داخل جیبم بردم، یکی رو روشن کردم که یادم افتاد اونها لباس هام رو با بنزین خیس کرده بودن...

 

 

 

 

✖️ در سال ۲۰۰۶ مردی با 50,000$ یک قاتل حرفه ای استخدام کرد که زنش رو با چکش بکشه و جوری به نظر بیاد که انگار قرار بوده دزدی کنه. ولی زنش سوزان والتر در آخر اون قاتل رو خفه کرد و کشت!🔪

 

 

 

.

 

.

 

.

 

 

 

 

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه

 

  • night wolf

نظرات  (۲۹)

  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • :))))))

    پستی که فردا میذارم خیلی مخوف خواهد بود 
    اصلا نمیدونم بذارم یا نذارم

    فقط گیف اخری

    دقیقا 
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • بزار بزار...اگه مث اینه که مشکلی نیس خیلی هم عاااااااااالی

    نع پست فردا جزو دسته اسرار پنهانه
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • نه بزار....هرچی باشه خوبه....

    منو از چی میترسونی!؟؟؟؟

    از واقعیت
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • نمیترسم عزیزم:)))))

    باید بترسی مگه دست خودته؟
    نگرانت میشم اگه مطلب فردا رو بخونی

  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • نه نگران نباش...

    تیتر این پستت حال منه...داستانای ترسناک برام مث انیمیشنهای بچگونه کمدی ان:////

    اونروز که خدا داشته ترس و تقسیم میکرده من خواب بودم:////

    بحث ترس نیست اصلا نمیخوام توضیح بدم ولی ذهنیتت بدجور خراب میشه
    چیزی که امنیت و ارامش ادمو به هم بزنه نباید طرفش رفت
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • باشه...پس تا فردا:)))))))))))))))

    چی مثلا؟؟؟؟من جن و ارواح و قبول دارم..ولی شنیدن کی بود مانند دیدن...بچه که بودم آرزوم بود یه جن و از نزدیک ببینم...من واقعا خلم...البته الان آرزوم نیست ولی در هر حال مشتاقم:)))))))

    منم یکم کنجکاو بودم ولی شاید زیاد نمیدونی واقعیت چیه و چقدر دنیامون سیاه و زشت میتونه باشه
    من از دارک وب مطلب نمیذارم و توصیه نمیکنم ولی بازم این وبلاگ هم ذهنیت ادمو تا حدی خراب میکنه
    عکس و فیلم جن و پری ترسناک نیستن کارایی که از ادما برمیاد ترسناکه
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • شاید باورت نشه ولی یادم رف بگم...البته حسشم نبود...

    این جعبه دنبال کنندگانت خیلی خوشگله...ینی من الان مردم:))))))

    خدا رحمتت کنه
    باعث ناراحتیت نمیشه؟ 
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • اینو قبول دارم...آدما به مراتب ترسناکتر از هر موجودی ان...

    ترسناک و غیر معقول...

    .
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • نچ:)))))

    خوبه آدم روز تولدش بمیره:)))))))

    سنت کامله کامل میشه بعد میری اون دنیا:))))

    چه خوبی داره؟ 
    واسه کی مهمه؟ 
    یه حرفایی میزنی 
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • چی شد؟؟؟؟مردی؟؟؟؟؟؟

    الووووو تو هم اومدی پیش من؟؟؟؟؟؟

    نع سالمم روحم خراب شده فقط 
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • خیلی خوبه....یه تاریخم به تاریخ اتفاقات دنیا اضافه نمیشه...

    من از اون روزی میترسم که هر روز عزاداری باشه:////

    سنتم کامله باحاله...مثلا من نمیشم ۱۵ سال و یک روز تو ۱۵ سالگی میمیرم...خیلی خوبهههههههه:)))

    15 سالته؟ پس مطلب فردا رو رمزدار میذارم
    بالای 18 سال فقط رمز میدم
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • اععع خب خدارو شکر فک کردم به دیار باقی شتافتی:))))

    حقم داری...این وبه تو زدی؟؟؟؟؟؟

     نه حالم خوبه
    آره مال خودمه

    عالی بود👌👌👌

    ممنون شارژ شدم 
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • نمیخوام...من ۱۸ سالمه...دروغ گفتم:////

    رمزدار نباشه....خواهش😭😭😭کنجکاو شدم 

    با مسئولیت خودت پس
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • نه منظورم ابن وب بود که تو زدی:///////////

    این یدونشه تازه
    دارم یه کارای مخوفی میکنم که بعدا میبینی
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • باشه:))))))

     ...
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • کی میذارید پست مخوفو؟؟؟؟؟

    هر روز ساعت 17 اتوماتیک یدونه پست ارسال میشه
    ریحانه س اسمت؟ میخوای الان بذارمش؟
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • خیلی ممنون لطف کردین...

    بله...چرا میپرسید؟؟؟

    همینجوری 
  • Reyhoon. KPOPLOVER
  • اگه میخواید پستو بزارید لطف کنید زودتر بزارید...

    شارژم ۱٪ عه شارژرم ندارم الان:////

    ای وای

    اوه

    مای

    گاد....

    مای برگز

    نترس ما اینجا هستیم .

    حاجی ری....... یکم یواش ترر 

    موقع خوندن اونی که میگه عینکی بود و الان من پشت سرت هستم جلوی میزم نشسته بودم که پشتش یه اینست برگشتم خودمو دید م 

    الان باید هزینه یه شلواره نو رو بدی شلوارم به فنا رفتم 

    عوضی 

    نارحت نشی بیب 

    نمیتونم به سقف نگاه کنم  میترسم 

    من همینجوری چند وقت صدا های عجیب و اینکه یکی صدام میکنه رو میشنوم الان وضعم بد تر شد 

    قبلا دماغو برا تنفس میزاشتم بیرون پتو الان باید اونو رو هم زیر پتو بیارم یه وقت یکی نیاد دماغمو ببره 

    بهترین محافظ جهان پتو هست خخخخخخخخخ

    خب باید به هشدار بالای سایت این جمله رو که قبل از خوندن مطالب دستشویی برید اضافه کنم
    آخ گفتی یه مدت از بس این چیزارو خوندم ترسو شدم و اینجا پست خدافظی هم گذاشتم 5 روز پشت سرهم بدترین چیزارو دیدم قشنگ روحیم داغون شد ولی الان دیگه شبا روم چیزی نمیندازم و پست خدافظی هم برداشتم نمیدونم چرا ولی ممتد بودن این حس قشنگ آدمو میخوره ولی هفته ای مثلا یه فیلم ترسناک هیچ کاری بات نمیکنه

    به نظرم بنویس با پوشک وارد شوید خخخخخ

    ترس بد ترین حس دنیاست و لی در عین حال یکی از قشنگ  ترین حسا هست  

    حال کردی چه جمله خوف خفنی گفتم خ

    گفتی نویسنده میخوای و اینا //////

    من زیاد بلد نیستم ولی هم دوست دارم ی اد بگیرم و کمکت کنم تو اون سایت دیدمش 

    من بعد کنکور اگه خواستی در خدمت گزاری حاظرم

     

    اگه تاریخ پستا رو ببینی متوجه میشی چه اصله ای افتاده و چند وقته پست نمیذارم
    حتما خیلی خوشحال میشم بعد کنکور بیا دور هم باشیم

    من به جات بودم انگیزه میگرفتم 

    چون فکر کن یه مدت هیچی نزاری ولی مطالبت انقدر خوب باشه هنوزم بیان 

    یا نظر بدن اگه کام بک بدی مطمعن باش خیلی ه خوشحال میشن و منتظر این لحضه بودن اهنگ سوزی دلمو سوزوند میخوام عر بزنم 

    گفتم ایننترنتم ضعیفه اهنگها دیر اپلود میشه رو صفحه بعد یهو وسط خوندن داستان ترسناک ها پلی میشه 

    هیچی دیگه شلوار دوم هم رفت که رفت 

    از مزایای اینترنت کنددد خخخخخ

     

    آدم بامزه ای هستی حتما اگه اینجا رو دست بگیری یا به وبلاگ واسه خودت داشته باشی کلی آدم دورت جمع میشن
    من خیلی حال خرابی داشتم وقتی گوشش کردم غمش همچین ریخت تو دلم نابود شدم

    نظر لطفته  تو هم طنز داری (البته تلخ)خوبی از خودت ماکه هیچی نیستیم 

    دروغ میگم ها الان از شدت ذوق نمیدونم چه کار کنم خر کیف شد 

    میدونی هر کسی دو بخش داره تاریکی و روشنایی من تونستم اینو کلید دار کنم هروقت بخوام تاریک رو روشن میکنم یا روشنو تاریک میکنم خخخخخ 

    ممنون 

    منم بخش دارک دارم ولی پشت روشنای مخفیش کردم تا کسی اونو نبینه 

    میدونی کجا خیلی دلم شکست وقتی ماحرای قاتلین رو اینجا نبود یه جا دیگه بود خوندم اینجا قاتل های داشت که اصلا انتظارش رو نداشتم 

    خیلی دلم شکستوقتی  طرف بچه همسایه رو یجوری گیر میاره و میخوره این عادیی (ادم خواری)میدونم ولی اون انقدر بی شرم بود که ماجرا رو به صورت کامل تو نامه  به مادر بچه میده یه قسمتش این بود من به اون ت جا وز نکردم اونم به به خاطر همسایگی خیلی دستو پا زد رانش هم خیلی ترد بود 

    سوزی دوباره اون حس تلخ رو برام زنده کرد 

    . باید یه جوری این تاریکی رو از بین برد یه راه بیشتر وجود نداره اونم پایان دنیاست 

    خیلی  خوب بودن 

      اون ها همیشه این جا ومارومیبینن وازترس مالذت میبرن ومارو به اغوش ترس ووحشت دعوت میکنن..

    اونا مارو میبینن
    ولی ما نه 
    اگه برعکسش بود ما بیشتر کرم میریختیم 

    یک اینکه اون دیگه زن نبوده شیر زن بوده اخریشم که کلا فک نکنم وقتی دیدمش شب خابم ببره

    ..

    یعنی چی گم بهت دیگه نمی تونم به سقف نگاه کنم شب هم رفتم پیش بابام خوابیدم

    .

    بوخودا یه روز خودم میام خفت میکنم :'(

     

    . بیا منتظرم

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی