در ژانویه سال ۱۹۷۲ زنی با لباس خونین در بیمارستانی به نام Cedar Senai در لس انجلس بستری شد. همین امر باعث تعجب کارکنان بیمارستان شد زیرا منطقه ای که در آن بیمارستان قرار گرفته بود سابقه بستری کردن افراد به این شدت مجروح و خونین رو نداشت!
اما دو چیز دیگه تعجب کارکنان و افراد را بیشتر کرد و حتی باعث تهوع آنها میشد به طوری که هرکس این زن را میدید دچار سرگیجه و استفراغ میشد.
✖️اولین مورد این بود که این زن دقیقا انسان نبود چیزی شبیه یک مانکن با صورت بی احساس و پر از آرایش او حتی موژه و اَبرو هم نداشت و با لبخندی سرد که حتی یک لحظم قطع نمیشد.
✖️مورد دوم دندان هایش بود که هر چند ساعت یک بار از جا کنده میشد و هربار دندانی را که از دست میداد آن را روی زمین با مقداری خون بیرون پرت میکرد و از حال میرفت.
از موقع ای که او را از بخش نگهداری به بخش مراقبت های ویژه بردند هیچ حرفی نزد و همان لبخند سرد را به صورت داشت. پزشکان هرگز نمیتوانستد عکسالعمل خاصی از او بگیرند ، با صورتی ساکن و لبخند، به چشمان دکتر نگاه میکرد و هیچ دردی را حس نمیکرد.
در همین لحظه یکی از پرستار ها سعی داشت تا اون رو از تخت جا به جا کنه به طرز وحشتناکی با عکس العمل این خانوم روبرو شد او پرستار را هل داد و مجروح شد. پزشکان برای نگه داری او مجبور شدند از افراد دیگه کمک بگیرند و قدرتشان قادر به نگه داشتن این زن نبود.
سپس به دکتر لبخندی ترسناک زد و لبخند او باعث باز تر شدن دهانش شد و بلافاصله بعد از اینکه دهانش را باز کرد تمام افراد داخل اتاق از ترس فریاد میکشیدند و تعدادی از آنها اتاق را ترک کردن!
دکتر به این زن گفت تو دیگه چه موجودی هستی و زن چند ثانیه سکوت کرد ،از تخت بلند شد و گفت : من یک خدا هستم "I'm a God"
بعد از این حرف از در زد بیرون و ماموران امنیتی را گاز گرفت و به طرز فجیحی از پنجره فرار کرد! از آن روز به بعد اثری از آن پیدا نشد. این تنها داستانی است که در رابطه با عکس بالا در میان مردم لس آنجلس رد و بدل میشود!
- ۹۸/۱۱/۰۷
- ۵۳ نظر
- ۹۸/۱۱/۰۷
استغفرالله